همه جای ایران سرای من است.

همه جای ایران سرای من است.
تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
آخرین مطالب
نویسندگان
طبقه بندی موضوعی
محبوب ترین مطالب
آخرین نظرات

۴ مطلب در دی ۱۳۹۷ ثبت شده است

اگر بچه باشید و آرزو نکنید کاش زودتر بروید مدرسه . . .

می‌توانید از بچگی‌تان لذت ببرید.

اگر نوجوان باشید و آرزو نکنید زودتری دانشجو بشوید  . . .

می‌توانید از نوجوانی‌تان لذت ببرید.

اگر هر درسی که خوانده‌اید اصرار نداشته‌ باشید که حتماً بروید سر کار . . .

می‌توانید از بیکاری‌تان لذت ببرید.

اگر دارید کار می‌کنید و آرزوی آخر هفته و تعطیلات نداشته باشید  . . .

می‌توانید از کارتان لذت ببرید

ولی اگر تعطیلات هستید و نگران تمام شدن‌اش نباشید  . . .

می‌توانید از تعطیلات لذت ببرید.

اگر وسط مهمانی هستید اگر نگران این نباشید که دیگران راجع به شما چی فکر می‌کنند . . .

می‌توانید از مهمانی لذت ببرید.

اگر شروع کردید به رقصیدن به این فکر نکنید که رقص‌تان چه طور به نظر می‌آید . . .

می‌توانید از رقصیدن لذت ببرید.

اگر دارید زندگی می‌کنید و نگران این نباشید که وقتی مردید چه اتفاقی می‌افتد . . .

می‌توانید از زندگی‌تان لذت ببرید.

وقتی مردید چون چیزی نیست که نگران‌اش باشید . . .

حتماً از مردن‌تان لذت می‌برید.


به طور خلاصه:

اگر نگران چیزی نباشید می‌توانید از آن لذت ببرید.

اگر نگران این باشید که چرا لذت نمی‌برید یا چرا به اندازه کافی لذت نبردید عمراً از چیزی لذت نمى برید.

زندگی منتظر است یک لحظه ساکت بشوید تا بتواند با شما حرف بزند. همین‌طور چهارزانو روبرویتان نشسته، چانه‌اش را به دست‌هایش تکیه داده و نگاهتان می‌کند.

و نگاهتان می‌کند.

و نگاهتان می‌کند.

و نگاهتان می‌کند.

و نگاهتان می‌کند.


فکر می‌کنید امکان دارد زبان به دندان بگیرید؟ . . .


۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۹ دی ۹۷ ، ۰۰:۰۵
دلاور ایرانی

استادی از شاگردانش پرسید : چرا ما وقتی عصبانی هستیم داد می زنیم؟ چرا مردم هنگامی که خشمگین هستند صدایشان را بلند می کنند و سر همه داد می کشند ؟ 

شاگردان فکری کردند و یکی از انها گفت : چون در آن لحظه ، آرامش و خونسردی خود را از دست می دهیم

استاد پرسید : اینکه آرامشمان را از دست می دهیم درست است اماچرا با وجودی که طرف مقابل کنارمان قرار دارد داد می زنیم؟ آیا نمی توان با صدای ملایم صحبت کرد؟ چرا هنگامی که خشمگین هستیم داد میزنیم؟

شاگردان هر کدام جواب هایی دادند اما پاسخ های هیچکدام استاد را راضی نکرد

سرانجام استاد چنین توضیح داد : هنگامی که دو نفر از دست یکدیگر عصبانی هستند ، قلب هایشان از یکدیگر فاصله می گیرد. آنها برای این که فاصله را جبران کنند مجبورند که داد بزنند. هرچه میزان عصبانیت و خشم بیشتر باشد، این فاصله بیشتر است و آنها باید صدایشان را بلندتر کنند

سپس استاد پرسید : هنگامی که دو نفر عاشق همدیگر باشند چه اتفاقی می افتد؟

آنها سر هم  داد نمیزنند بلکه خیلی به آرامی با هم صحبت میکنند.چرا؟

چون قلب هایشان خیلی به هم نزدیک است . فاصله قلب هاشان بسیار کم است.

استاد ادامه داد : هنگامی که عشقشان به یکدیگر بیشتر شد ، چه اتفاقی می افتد؟

آن ها حتی حرف معمولی هم با هم نمی زنند و فقط در گوش هم نجوا می کنندو عشقشان باز هم به یکدیگر بیشتر میشود

سرانجام ، حتی از نجوا کردن هم بی نیاز می شوند و فقط به یکدیگر نگاه می کنند.

این هنگامی است که دیگر هیچ فاصله ای بین قلب های آنها باقی نمانده باشد.


۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۹ دی ۹۷ ، ۰۰:۰۱
دلاور ایرانی

-امروز انجام کار غیر عادی ، خوب و پسندیده می باشد. به عنوان مثال میتوانیم در میان راه به سوی محل کارمان برقصیم، در چشمان یک غریبه خیره شده و از عشق در اولین نگاه صحبت کنیم. به رئیس خود ایده ای را ارائه بدهیم که ممکن است احمقانه به نظر بیاید، اما به آن اعتقاد داریم

ساز و وسیله موسیقی را بخریم که همیشه قصد نواختنش را داشتیم، اما هرگز جرات آن را نداشتیم.جنگجویان راه روشنائی اجازه داشتن چنین روز هایی را به خود می دهند

امروز هنوز هم می توانیم برای غم و اندوه هایی که درگلویمان محبوس هستند، گریه کنیم. به کسی تلفن بزنیم که قسم خورده بودیم دیگر هرگز با او صحبت نکنیم. امروز می تواند روزی محسوب شود به دور و جدای از روز های معمولی که هر روز صبح آن را آغاز می کنیم

امروز هر گونه خطایی بخشیده و پذیرفته می شود. امروز ، روز داشتن شادی در زندگی می باشد. 


۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۸ دی ۹۷ ، ۲۳:۵۸
دلاور ایرانی


«آنتونی رابینز» در کتاب «یادداشت‌های یک دوست» می‌نویسد: دوست من «دابلیو میچل» در یک حادثه وحشتناک موتورسیکلت دو سوم بدنش سوخت. هنگامی که در بیمارستان بستری بود تصمیم گرفت به هر قیمتی که شده، راهی برای کمک به اطرافیان خود پیدا کند، صورت او چنان سوخته بود که شناخته نمی‌شد. میچل اعتقاد داشت که لبخندش می‌تواند دنیای دیگران را روشن کند و چنین شد. او معتقد بود که می‌تواند موجب شادمانی دیگران شود، به درد‌ دل مردم گوش کند و به آنان آرامش ببخشد و چنین کرد.

چند سال بعد حادثه دیگری برایش اتفاق افتاد. در یک سانحه‌ی هوایی از کمر به پایین فلج شد. آیا امید خود را از دست داد؟ خیر… بلکه توجه او به پرستار زیبایی که در بیمارستان خدمت می‌کرد جلب شد. از خود پرسید: 

"چگونه می‌توانم دل او را به دست آورم؟"

دوستانش او را ابله خواندند. شاید هم در دل خود حرف آنها را تصدیق می‌کرد، با وجود این هرگز از رؤیاهای خود دست برنداشت. دابلیو میچل آینده خود را در کنار این زن بسیار تابناک می‌دید. بنابراین از فنون جلب توجه و هوش و شوخ‌طبعی، روح آزاده، و شخصیت پویای خود برای جلب توجه او کمک گرفت و سرانجام با وی ازدواج کرد.

بیشتر مردم اگر در شرایط او باشند برای رسیدن به چنین هدفی کمترین تلاشی هم نمی‌کنند، اما او بخت خود را آزمود و زندگیش برای همیشه تغییر کرد. پس تعلل نکنیم و بدانیم که ما بهترین افراد برای داشتن یک زندگی عالی هستیم. بنابراین نباید خود را محدود کنیم. با خودتان دوست شوید، بابت اتفاق‌هایی که در گذشته رخ داده خود را مجازات نکنید بلکه خود را از مشکلات برگیرید و به راه‌حل‌ها فکر کنید. اهداف و آرزوهای خود را در برگه سفیدی بنویسید و برای آن‌ها زمان معین کنید. باور کنید اگر روزی دوبار در جای آرامی بنشینید و چند دقیقه‌ای به هدفتان فکر کنید حتماً به آنها دست می‌یابید. لذت، غرور، هیجان ناشی از رسیدن به آرزوها را احساس کنید و در صفحه ذهن خود جزئیات شگفت‌انگیز آن موفقیت را به چشم ببینید و به گوش بشنوید. لازم نیست تنها به خودتان فکر کنید، بلکه کسان دیگری را هم که در زندگیتان نقشی دارند در نظر بگیرید. اگر دلیل کافی برای نیل به هدف‌های خود داشته باشید واقعاً می‌توانید هر کاری را در این جهان انجام دهید. پس به امید آرزوهای شاد برای همه شما.


۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۸ دی ۹۷ ، ۲۳:۵۶
دلاور ایرانی